دانش آموخته سطح چهار حوزه؛ استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم و پژوهشگر پژوهشگاه المصطفی
چکیده
زیارت قبور غیرمسلمانان از مسائلی است که مشروعبودن یا نبودن آن از منظر فقه مذاهب اسلامی چندان هویدا نیست، چون تحقیق موسّع و یکپارچهای در این باره صورت نگرفته است. از اینرو پرسش از حکم زیارت قبور غیرمسلمانان از منظر فقه اسلامی، مسئلهای است که نیازمند کاویدن تا مرحله پاسخی درخور است. ایجاد انگیزه برای زیارت آثار گذشتگان و عبرتگیری و پندآموزی از آن، که در برخی آیات قرآن ذکر شده است، عمومیت دارد و از دلایلی است که به زیارت قبور غیرمسلمانان مشروعیت میبخشد؛ البته اگر زیارت قبور آنان به منظور تفرّج و بازدید از ظواهر معماری و قدمت تاریخی و خالی از توجّه به معاد و عِبرتگیری انجام شود، یا نوعاً با احترام و ادب به صاحبان قبر همراه باشد، مَنهیعنه است. این تحقیق با هدف شناخت اقوال و انظار فقهای مذاهب اسلامی و حدود و ثُغور ادله و تبیین وظیفه و تکلیف مسلمانان در زیارت قبور غیرمسلمانان انجام شده است. نیل به این مَقصد در سایه توصیف و تحلیل گزارههای فقه مذاهب اسلامی با گردآوری دادههای کتابخانهای میسّر است که نتیجه آن، مشروعیت زیارت قبور غیرمسلمانان به شرط اعتبارنبخشیدن به نمادهای کفر و فسق و ترویج عقاید و مذاهب صاحبان قبر است.
«زیارت» از مشتقاتِ معروف و رایج واژه «زَوَر» و به معنای دیدارِ کسی یا چیزی با قصدِ پیشین است، اعم از اینکه حیات داشته باشد یا نه؛ چنانکه ارباب لغت در این باره تصریح کردهاند؛[1] پس هر دیداری زیارت نیست، بلکه زیارت دیداری است که همراه با تمایل، کشش و اراده دیدار باشد. بنابراین، تفاوت میانِ واژگانی چون «رؤیت»، «نظاره» و ... با زیارت تبیین میشود و زیارت مفهومی اخص از واژگان مشابه خویش مییابد.
زیارت قبور حاوی چند وجه است: 1. یکی زیارت قبوری که مزور از زیارتِ زائر با استغفار و طلب رحمت زائر برای مزور نفع میبرد؛ این وجه از زیارت در زیارت قبور عموم مسلمانان نمایان است؛ 2. زیارت قبوری که زائر از زیارت خود، نفع میبرد. این وجه خود بر دو قسم است: الف. زیارت قبوری که موجب میشود زائر از سرای آخرت و مرگ و قیامت غافل نشود. این وجه از زیارت حاوی نوعی پند، اندرز و عبرتآموزی بشر از زیارت قبور گذشتگان است؛ ب. زیارت قبوری که موجباتِ افزایش معرفت و شناخت، الگوگیری و اسوهپذیری، زندهنگهداشتن اهداف و افکار را فراهم میآورد که البته بین مصادیق قبور در زیارت فرق است. به عبارت دیگر، برتری روحی صالحان و بزرگان از دین و مذهب و مقامات معنوی آنان ایجاب میکند که بتوانند در حدّی که خدای متعال به ایشان قدرت روحی و معنوی داده است به زائرِ خود کمک کنند و او را مشمول رحمت قرار دهند و فیوضاتی نصیب او کنند. تجدید عهد و پیمان زائر با مزور، توسّل و درخواست شفاعت زائر از مزور و تبرّک او از قبر، و نُزول برکات و رفع گرفتاریهای زائر با زیارت قبور صالحان و بزرگان دین، از دیگر کمالاتی است که زائر از زیارت قبور مطهَّر کسب میکند.
آنچه نویسنده در این مقاله به دنبال آن است، توجه به قسم اول از وجه دوم زیارت، یعنی پند و اندرز و عبرتگیری زائر از زیارت قبور است. مدعای نویسنده در این مقاله آن است که این وجه از زیارت قبور در تمام مصادیق قبور جاری است.
شاید هیچ تاریخ شفاهی و مکتوبی به اندازه آثار بازماندگان از گذشتگان نتواند گذشته را بازخوانی کند و انعکاسدهنده عبرتها و تجربهها به نسل حاضر باشد. بازدید از قبور گذشتگان و آثار باقیمانده از آن، که غالباً غیرمسلمان، مشرک و کافر بودهاند، از یک سو، توانایی ایجاد ژرفترین تأثیرات روحی- روانی را در جان آدمی دارد و از سوی دیگر، یکی از مستندات ارتباط با پیشینیان است.
زیارت و بازدید از قبور و آثار باقیمانده از آن، مخصوصاً اقوامی که به مراتب از انسانهای کنونی قدرتمندتر و ثروتمندتر بودهاند، یکی از امور مؤثر در پندآموزی و عبرتگیری مسلمانان است تا همواره نفس اماره خود را نهیب زنند و تعلّقات خود به ظواهر دنیا را کاهش دهند و موجبات ترقی و کمال را فراهم کنند.
از نگاه فقهی، زیارت قبور غیرمسلمانان از هر آیین و دین و مذهبی را میتوان در دو دسته از شاخصهای مطلوب و نامطلوب ردیابی کرد. نمونه شاخصهای مطلوب آن، همان عبرتگیری و پندآموزی از فرجام آنان با همه قدرت و اموال خود است، که برخی آیات قرآن کریم نیز بر مطلوبیت این شاخص دلالت دارد.[2] نمونه و شاخص منفی زیارت قبور و اماکن مرتبط به آن، همان اعتباربخشی به نمادهای کفر و فسق و ترویج عقاید و مذاهب صاحبان قبر است.
در این مقاله با تفحّص در کلمات فقهای مذاهب اسلامی و بیان دیدگاههای آنان، ادله این مسئله را ذکر میکنیم و با بررسی مفاد و میزان دلالت آن، به جمعبندی معتبر و صحیحی در گزینش و اولویت شاخصهای مطلوب و نامطلوب مسئله خواهیم پرداخت.
دیدگاه فقهای مذاهب اسلامی
با تتبع صورتگرفته در تمام مذاهب اسلامی و بررسی کلمات فقهای جهان اسلام میبینیم که فقط برخی با ذکر فتوای خود و برخی دیگر با اشارهای اجمالی به ادله مسئله به این فرع فقهی اشاره کردهاند؛ و برخی دیگر هم، هیچ اشارهای به آن نداشتهاند و فقط با طرح مسئله زیارت قبور مسلمانان و قبور مؤمنان، به تبیین حکم آن بسنده کردهاند.
در میان کسانی که متذکر این فرع فقهی شدهاند، در مشروعبودن یا نبودن زیارت قبور غیرمسلمانان، اعم از کفّار، مشرکان و اهل کتاب، دو دیدگاه کلی وجود دارد؛ برخی به جایزبودن و برخی دیگر به جایزنبودن و مشروعیتنداشتن آن حکم کردهاند.
برخی از اندیشورانی که به جواز زیارت قبور مشرک و کافر تصریح کردهاند عبارتاند از: ابنماجه قزوینی[3] (متوفای 273 ه.ق.) و نسائی[4] (متوفای 303 ه.ق.)، از صاحبان سنن، و نووی[i] (متوفای 676 ه.ق.)، سُبکی[ii] (متوفای 756 ه.ق.)، أحمد کنانی[5] (متوفای 840 ه.ق.)، زکریا أنصاری[iii] (متوفای 926 ه.ق.)، ابنحجر عسقلانی[iv] (متوفای 973 ه.ق.)، ابنحجر هیتمی[v] (متوفای 974 ه.ق.)، خطیب شربینی[vi] (متوفای 977 ه.ق.)، محمد بن احمد رملی[vii] (متوفای 1004 ه.ق.)، عبدالرئوف مناوی[viii] (متوفای 1031 ه.ق.)، سلیمان بن محمد بن عمر بجیرمی[ix] (متوفای 1221 ه.ق.)، از مذهب شافعی، و ابنتیمیه[x] (متوفای 728 ه.ق.)، ابنعبدالهادی[xi] (متوفای 744 ه.ق.)، شمسالدین مقدسی رامینی[xii] (متوفای 763 ه.ق.)، أبو إسحاق ابن مفلح[xiii] (متوفای 884 ه.ق.)، علی بن سلیمان مرداوی[xiv] (متوفای 885 ه.ق.)، محمد بن عبدالوهاب[xv] (متوفای 1206 ه.ق.)، عظیمآبادی[xvi] (متوفای 1329 ه.ق.) و محمد ناصرالدین آلبانی[xvii] (متوفای 1420 ه.ق.)، از مذهب حنبلی.
در مقابل این دسته، برخی دیگر به مشروعیتنداشتن زیارت قبور کافران و مشرکان و به طور کلی کسانی که بر غیر اسلام فوت کردهاند، فتوا دادهاند؛ از این میان میتوان به ماوردی[xviii] (متوفای 450 ه.ق.)، فخرالدین طریحی[6] (متوفای 1087 ه.ق.) و شهابالدین آلوسی[xix] (متوفای 1270 ه.ق.) اشاره کرد.
البته برخی بدون ذکر مسلمان و غیرمسلمان، حکم زیارت قبور را تبیین کردهاند که این مطلق سخنگفتن آنها نشان از مشروعدانستن زیارت قبور، اعم از قبور مسلمان و غیرمسلمان، نزد ایشان است. از این میان میتوان به ابنحبیب مالکی[7] (متوفای 238 ه.ق.)،ابنعَبدُوس مالکی[8] (متوفای 245 ه.ق.)، عمر بن حسین خُرقی حنبلی[9] (متوفای 334 ه.ق.)، نعمان بن محمد تمیمی[10] (متوفای 363 ه.ق.)، ابنعبدالبّر قُرطبی مالکی[11] (متوفای 463 ه.ق.)، ابوبکر سرخسی حنفی[12] (متوفای 483 ه.ق.)، علاءالدین أبوبکر کاشانی حنفی[13] (متوفای 587 ه.ق.)، أبومحمد بهاءالدین مَقدسی حنبلی[14] (متوفای 624 ه.ق.) و دیگران اشاره کرد.
در هر حال، آنچه مهم است بررسی ادله مسئله و ارزیابی شاخصهای مطلوبیت داشتن یا نداشتن آن است که در ادامه خواهد آمد.
واکاوی ادله مسئله
الف. ادله جواز و مشروعیت زیارت قبور غیرمسلمانان
در این قسمت، به منظور اثبات مشروعیت زیارت قبور غیرمسلمانان و حتی مطلوبیت آن به دو نوع دلیل اشاره میشود؛ یکی دلیل عام و دیگری خاص.
مراد از دلیل عام، دلیلی است که علاوه بر استناد به آن در مشروعیتبخشی به زیارت قبور غیرمسلمانان میتوان از آن برای اثبات مشروعیت زیارت تمام آثار باستانی و میراث فرهنگی بهره جُست؛ و مراد از ادله خاص، دلیلی است که مفاد آن فقط مربوط به اثبات مشروعیت زیارت قبور غیرمسلمانان است.
1. دلیل عام: مطلوبیت عبرتآموزی از آثار گذشتگان
پندآموزی یکی از اهداف شارع در مواجهه با پدیدهها و عبرتگیری از آثار گذشتگان است که به لسان تشویق و تحریض در بسیاری از آیات قرآن و روایات به آن توجه شده است. در آیات بسیاری به مسلمانان دستور داده شده است با مسافرت و رفتن به اماکن پیشینیان و ملتهای گذشته، در آثار و عمارتهای آنان، و عاقبت و فرجام آنان تفکر کنند؛ از جمله در:
در این آیات، خداوند متعال انسان را به گردش در زمین و مشاهده عاقبت اقوام گذشته و هلاکتی که به آن دچار شدند، فرا خوانده است تا بشر را به فانیبودنش و اینکه آنچه او در این دنیا فراهم میآورد گذاشتنی و گذشتنی است، رهنمون شود. روزمرگی زندگی و حیات دنیوی گاه تأثیر عمیقی بر وجود انسان میگذارد و او را مستغرق خویش میکند و موجبات فراموشی معاد و رستاخیز و عواقب اعمال و کردار را فراهم میآورد.
اصرار شارع بر سیر و گردش در زمین و عبرتآموزی از آثار گذشتگان، که یکی از آن آثار، مقبرههای آنان است، نشان از ارزش بالای معنوی این عمل در منظر شارع است؛ چراکه دیدار و زیارت مقبرهها و اماکنی که متعلق به گذشتگان است، سبب پندگرفتن، عبرتآموختنِ بشر و عمیقترشدن اعتقاد به روز قیامت، به عنوان یکی از اصول دین، و به تبع آن رشد و تعالییافتن انسان و کمال او خواهد شد.
در آیه 109 سوره یوسف میخوانیم: «أ فَلَمْ یسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَینْظُرُوا کیفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیرٌ لِلَّذینَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ»؛ «آیا در روی زمین نمیگردند تا بنگرند که پایان کار پیشینیانشان چه بوده است؟ و [بدانند که] سرای آخرت [برای] پرهیزگاران بهتر است، چرا نمیاندیشید؟».
برخی روایات هم بر توجه به آثار گذشتگان و عبرتپذیری از آنها دلالت دارد. علیj میفرماید: «و خَلَّفَ لکُم عبراً مِن آثارِ الماضین قَبلَکُم».[20]
این گونه روایات در متون حدیثی بهوفور یافت میشود و بشر را به تفکر و عبرتگیری از آثار گذشتگان فرا میخواند. روشن است که مراد از آثار گذشتگان در آیات و روایات، اعم از آثار و اماکن تاریخی و باستانی و مقابر آنان است. به عبارت دیگر، یکی از مصادیق آثار گذشتگان، مقابر آنان است و این مقابر منحصر به قبور مسلمانان نیست و شامل همگان است. چنانکه خداوند متعال میفرماید: «بدن فرعون را در مقابل دیدگان مردم قرار میدهم تا برای آنان موجب عبرت باشد»[xx] و همگان به این باور برسند که ثروت و قدرت انسانی در حد و اندازه فرعون نیز باقی و پایدار نخواهد بود.
ایمان و باور صحیح و عمیق انسان به فرارسیدن مرگ و سؤال و حساب پس از آن و درک حکمت آفرینش خود و تذکر مداوم آن با حضور در مقبرهها، اعم از مقبره مسلمانان و غیرمسلمانان، و زیارت و بازدید قبور آنان سبب میشود اعتقادات او مستحکَم شود و وقتی قصد انجامدادن کاری میکند از فساد و انجامدادن کارهای شر دوری کند و با پرهیز از صفاتِ زشتی چون حِرص و آز و وابستگی به دنیا و خواستههای نامشروع آن، به سوی انجامدادن امور خیر روی آورد، که نهایت آن کمال و تعالی انسان است.
البته باید توجه کرد که رویکرد اصلی در زیارت قبور و مقابر غیرمسلمانان باید به گونهای باشد که چهره عبرتآموزی آن حفظ شود، و چنانچه به منظور تفرّج و بازدید از ظواهر معماری و قدمت تاریخی و خالی از توجّه به معاد و عِبرتگیری انجام گیرد، با تعابیر تند و سرزنشآمیزی در برخی آیات قرآن، بنا بر یکی از تفاسیر مُحتمل از آن، یاد شده است؛ «اَلهکُمُ التَّکاثُر * حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»؛[21] وقتی رفتن برای زیارت اهل قبور به قبرستان با شمارش اموات برای تفاخُر جاهلی همراه باشد،[xxi] به نوعی زیارت به قصد الهاء (بیهودگی) و اشتغال به امری باطل است که قرآن از آن نهی کرده است.[xxii] همین مسئله سبب شد پیامبر اکرمn در ابتدای رسالت خویش، بنا بر برخی نقلها،[xxiii] از زیارت اهل قبور نهی کنند، چه اینکه مسلمانان به عصر جاهلیت و عبادت بتها نزدیک بودند و ترس از یادآوری بسیاری از رذائل و تفاخر به برخی اعمال در گذشته، موجب نهی اولیه از زیارت قبور شد.[22]
2. دلیل خاص و جزئی
2. 1. روایت نبویn: نهیتکم عن زیارة القبور ألا فزوروها فأن فیها عبرة أو تذکرة أو موعظة
علاوه بر آیات و روایاتی که در دلیل عام مطرح شد، در برخی روایات نبویn، پیامبر اکرمn در مقام برداشتن حَظر و منع ابتدایی زیارت قبور، علت حکمِ مشروعیت یا مطلوبیت زیارت قبور[xxiv] را ذکر کردهاند. ذکر چرایی و تعلیل حکم زیارت قبور، از جمله مضامینی است که از طُرق مختلف و با الفاظ و تعابیر گوناگون، در جوامع روایی مذاهب اسلامی از پیامبر اعظمn نقل شده است؛ بُریدة، أبوسعید خُدری، أنس بن مالک، علی بن ابی طالبj، سیدة عایشه، سیدة امسلمة و عبدالله بن مسعود از جمله کسانی هستند که با طُرق و الفاظی متعدد از آنها گزارش شده است.
در این گزارشها زیارت قبور به عباراتی همچون «فإنها تذکر الآخرة»،[23] «فانها تذکرکم الآخرة»[24] و «فإنّ فی زیارتها تذکرة»،[25] «فإنّ فیها عبرة»،[26] «فإنّ لکم فیها عبرة»[27] و «فَإِنَّهُ یرقُ القَلبَ وَ یدمِعُ العینَ وَ یذَکرُ الآخِرَةَ»،[28] «فَإنّها تُذَکرُکمُ المَوتَ»،[29] «فإنّ فیها موعظة»،[30] «فإنَّ فیهم عِبرَة»،[31] و «فَإِنَّهَا تُزَهِّدُ فِی الدُّنْیا وَ تُذَکرُ الْآخِرَةَ»[32] تعلیل یافته است.
اشاره به چرایی مشروعیت و مطلوبیت زیارت قبور در کلام پیامبرn، و تعلیل آن به عبرتگیری و پندآموزی و یاد مرگ و قیامت، بیانگر آن است که مشروعیت و مطلوبیت زیارت قبور حتی در خصوص قبور غیرمسلمانان نیز جاری است؛ چه اینکه علت مذکور در روایت، در خصوص زیارت قبور غیرمسلمانان نیز عمومیت دارد. پس حکم مطلوبیت و مشروعیت نیز در زیارت قبور غیرمسلمانان تعمیم مییابد.
از میان طرفداران به جواز و مشروعیت زیارت قبور غیرمسلمانان، اندیشورانی همچون ابنتیمیه[33] (متوفای 728 ه.ق.)، ابنعبدالهادی[34] (متوفای 744 ه.ق.)، تقیالدین سُبکی[35] (متوفای 756 ه.ق.)، أبو إسحاق ابن مفلح[36] (متوفای 884 ه.ق.)، عبدالرئوف مناوی[37] (متوفای 1031 ه.ق.)، محمد بن عبدالوهاب[38] (متوفای 1206 ه.ق.)، عظیمآبادی[39] (متوفای 1329 ه.ق.) و محمد ناصرالدین آلبانی[40] (متوفای 1420 ه.ق.) با استناد به تعلیل پیامبرn، حکم مسئله را تعمیم دادهاند.
2. 2. گزارشهای حاکی از زیارت پیامبرn از قبر مادر گرامیشان آمنه
در پارهای از گزارشها، نقل شده است که پیامبرn فرموده باشند: «اسْتَأْذَنْت رَبِّی فِی أَنْ أَسْتَغْفِرَ لَهَا فَلَمْ یأْذَنْ لِی وَاسْتَأْذَنْتُهُ فِی أَنْ أَزُورَ قَبْرَهَا فَأَذِنَ لِی فَزُورُوا الْقُبُورَ فَإِنَّهَا تُذَکرُکمَ الْمَوْتَ؛ از پروردگارم اجازه خواستم برای مادرم استغفار کنم. پس به من اجازه نداد؛ و اجازه خواستم به زیارت قبر مادرم بروم و او اجازه داد، پس قبور را زیارت کنید، چه اینکه این عمل، یاد مرگ را در ذهنتان زنده میکند»؛[41]
این گزارش را ابنأبیشیبه (متوفای 235 ه.ق.)، احمد بن حنبل[42] (متوفای 241 ه.ق.)، مسلم بن حجّاج[43] (متوفای 261 ه.ق.)، فاکهی[44] (متوفای 272 ه.ق.)، ابنحبان[45] (متوفای 354 ه.ق.) و بیهقی[46] (متوفای 458 ه.ق.) با اندک اختلافی در الفاظ، و در مضمونی یکسان، از طریق یزید بن کیسان، از ابوحازم از ابوهریره، نقل کردهاند.
برخی اندیشوران با استناد به این گزارش معتقدند مشرکبودن مادر پیامبر اعظمn موجب شد آن حضرتn در استغفار برای مادر گرامیشان از سوی خداوند متعال مأذون نباشند، و فقط برای زیارت قبر او اذن یافتند؛ پس روشن میشود که زیارت قبور غیرمسلمانان، اعم از مشرک و کافر، جایز است بدون آنکه استغفاری برای آنان صورت گیرد. علت مذکور در انتهای گزارش، یعنی یادآوری مرگ و قیامت که موجب تعمیم جواز زیارت قبور نسبت به قبور غیرمسلمانان میشود، تأکیدی بر این مسئله است.
ابنماجه قزوینی[47] (متوفای 273 ه.ق.)، نسائی[48] (متوفای 303 ه.ق.)، قاضی عیاض مالکی[49] (متوفای 544 ه.ق.)، نووی[50] (متوفای 676 ه.ق.)، ابنتیمیه[51] (متوفای 728 ه.ق.) و ابنعبدالهادی[52] (متوفای 744 ه.ق.)، از جمله کسانی هستند که به استدلال فوق اشاره کردهاند.
البته در عبارتی بهتر، استدلال به گزارش مذکور را میتوان از دو مَنظر مطرح کرد؛ یکی آنکه، با استناد به مأذوننبودن پیامبرn در استغفار برای مادرشان، کشف میشود که مادر حضرت مشرک بوده و اذن در زیارت قبر او، نشان از جواز زیارت قبور غیرمسلمانان است؛ دوم آنکه، ذکر علت در ذیل گزارش و عمومیت آن سبب میشود زیارت قبور غیرمسلمانان نیز در حیطه علتِ حکم، یعنی یادآوری مرگ و قیامت برای عبرتگیری و پندآموزی، قرار گیرد و حکم جواز بر آن نیز بار شود.
اما استدلال از مَنظر اول، مبتنی بر ملزومی است که از فقره «اسْتَأْذَنْت رَبِّی فِی أَنْ أَسْتَغْفِرَ لَهَا فَلَمْ یأْذَنْ لِی» فهمیده میشود و آن همان مشرکدانستن مادر گرامی پیامبر اعظمn است و نمیتواند پذیرفتنی باشد و پذیرش آن در واقع بیاحترامی به ساحت مقدس آن حضرتn است؛ چه اینکه پیامبرn باید از هر چیزی که موجب نفرت و دوری مردم از وی میشود، منزه و پاک باشد.[53]مشرکبودن نیاکان ایشان، مخصوصاً پدر و مادر، موجب دوری مردم از آن حضرتn میشود؛ و اصولاً با توجه به اینکه نور محمدیn از صلبهای پاک به رحمهای پاکیزه منتقل میشد، چگونه میتوان نسبتِ شرک را به والدین آن حضرت روا داشت. آیه شریفه«و تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدینَ»[xxv] در طهارت آنها دلالت دارد.
توضیح بیشتر آنکه، از حضرت محمد بن علیj و جعفر بن محمدj در تفسیر این آیه روایت شده است که حضرت محمدn در اصلاب پیامبران بود تا اینکه به پشت پدر خویش منتقل شد به زناشویی مشروع و حلال بدون آلودگی به زنا و سفاح (ازدواج غیرمشروع)؛[54] و ابنعباس از پیامبرn نقل کرده است که فرمودند: «یعنی تو را میبیند که از صلب پیامبری به صلب پیامبر دیگر منتقل میشدی تا اینکه به دنیا آمدی».[55]
چهبسا گفته شود این تفسیر و دیدگاه از آیه شریفه، به شیعه اختصاص دارد در حالی که آیه شریفه تفاسیر دیگری نیز دارد و حمل آن بر وجه مد نظر ترجیح بلامرجح بوده و اصولاً حمل مشترک بنا بر تمام وجوه نیز جایز نیست.[56] در پاسخ باید گفت:
1. این تفسیر به شیعه اختصاص ندارد، چه اینکه زمخشری (متوفای 538 ه.ق.) نیز معتقد است آیه شریفه بر ایمان نیاکان پیامبرn و اجداد گرامی ایشان دلالت دارد. آنها از صلبهای سجدهگزار به رحمهای سجدهگزار انتقال یافتهاند؛[57] و اصولاً بسیاری از محققان اهل سنت هم در این قضیه با شیعه همعقیدهاند.[58]
2. در مجامع روایی اهل سنت گزارشهایی حاکی از تأیید مجاهد و ابنعباس بر تفسیر مذکور نیز وجود دارد. سیوطی (متوفای 911 ه.ق.) در کتاب مسند خویش از ابنعمر عدنی از بزار بن ابی حاتم و ابن ابی حاتم و طبرانی، و نیز بیهقی در کتاب دلائل به نقل از مجاهد گفتهاند آیه «و تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدینَ» یعنی از پیامبری به پیامبری تا اینکه پیامبر به دنیا آمد.[59] همچنین، همو از ابن ابی حاتم و ابنمردویه و ابونعیم به نقل از ابنعباس آورده است که وی در معنای آیه میگوید: «یعنی پیامبرn از صلب پیامبری به پیامبر دیگر انتقال مییافت تا اینکه مادرش وی را به دنیا آورد».[60]
3. روایات بسیاری گزارش شده است که پیامبر اکرمn پدران و مادران خود را طاهرین و طاهرات خوانده است. همچون حدیث نبوی «لم أزل أنقل من أصلاب الطاهرین إلی أرحام الطاهرات؛ پیوسته از صلبهای پاک به رحمهای پاکیزه منتقل میشدم»[61] با توجه به اینکه به فرموده قرآن، کفر و شرک، نجاست و آلودگی است: «انما المشرکون النجس».[62] انسان نمیتواند هم کافر و مشرک باشد و هم صلب و رحم پاک و پاکیزه داشته باشد. پس پدران و مادران پیامبرn موحد بودهاند و به همین دلیل پیامبرn از آنان با لفظ «طاهرین» و «طاهرات» تعبیر آورده است.
4. بر اساس متون تاریخی، نهتنها دلیل صریحی بر مشرکبودن نیاکان پیامبرn وجود ندارد بلکه دلایلی وجود دارد که موحّد و خداپرستبودن نیاکان آن حضرتn را ثابت میکند. مثلاً عبدالمطلب، جد پیامبرn، به دلیل عمل به آیین حنیف ابراهیمی به ابراهیم ثانی ملقّب شده بود؛[63] و از وی شعری نقل شده است که مطلعش این است:
یا ربّ أنت الأحد الفرد الصمد
إن شئت الهمت الصواب والرشد
ای پروردگار! تو احد، فرد و صمد هستی. اگر بخواهی راه راست و رستگاری را الهام میکنی.[64]
همچنین، از پدر و مادر گرامی پیامبر اسلامn اشعاری در کتابهای تاریخی نقل شده که همگی دلالت بر ایمان آنان میکند.[65]
اگر اشکال شود که طبق آیه «وَ إِذْ قالَ إِبراهیم لأبیهِ آزَر أَتتَّخذ أَصناماً آلهة»،[66] «اب»، یعنی پدر ابراهیم، مشرک و بتپرست بوده و ادعای شما بر طهارت نیاکان پیامبرn ناتمام است،[67] در پاسخ باید گفت «آذر» پدر حضرت ابراهیمj نبوده است،[68] بلکه عمو یا جدّ مادری حضرت ابراهیمj بوده[69] و اطلاق لفظ «اب» بر عمو و جد مادری در لغت عرب جایز است، چنانکه فرزندان یعقوب از اسماعیل تعبیر به «اب» میکنند،[70] در حالی که اسماعیلj عموی یعقوبj بوده است نه پدر او. دوم اینکه حضرت ابراهیمj به آزر وعده داد که برای تو طلب آمرزش و استغفار میکنم.[71] امّا هنگامی که روشن شد وی دشمن خدا است، از او بیزاری جست[72] و برای او استغفار نکرد؛ و بعد از سالیان دراز، پس از آنکه خداوند اسماعیلj و اسحاقj را در پیری به حضرت ابراهیمj عطا کرد و آن حضرتj کعبه را بازسازی کرد برای پدر و مادرش دعا کرد و فرمود: «رَبّنا اغفر لی وَ لِوالدی وَ لِلْمُؤْمِنینَ یوْمَ یقُومُ الْحِساب؛ پروردگارا من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در آن روز که حساب برپا میشود بیامرز».[73] و چون قرآن از استغفار برای مشرکان نهی کرده است[74] و از طرفی لفظ «والد» بر خلاف «اب» در زبان عرب فقط بر پدر واقعی اطلاق میشود، معلوم میشود مراد از «والد» در آیه مذکور آزر نبوده بلکه پدر و مادر واقعی حضرت ابراهیمj بوده و آنها موحد از دنیا رفتهاند.[75]
بنابراین، استدلال به گزارش مذکور از منظر اول آن، چنانچه در ابتدای تقریب استدلال گذشت، مخدوش بوده است. فقط میتوان به ذیل آن و عمومیت تعلیل آن، همانگونه که در دلیل گذشته نیز بیان شد، استناد کرد.
البته چنانچه این خدشه را موجب تشکیک در اصل گزارش بدانیم، اعتبار و حجیت تمام فقرات آن مخدوش است و استدلال به ذیل گزارش نیز ناتمام خواهد بود.
ب. ادلهجایزنبودن و مشروعیتنداشتن زیارت قبور غیرمسلمانان
مُنکران جواز و مشروعیت زیارت قبور غیرمسلمانان به آیه «لا تَقُم عَلی قَبرِهِ» تمسک جستهاند، که تقریب استدلال و بررسی اعتبار آن چنین است:
بعد از جنگ تبوک و در جریان دفن و کفن «عبدالله بن أُبیّ بن سلول»، یکی از سران منافقان مدینه، این آیه نازل شد: «وَلا تُصَلِّ عَلی أحَدٍ مِنهُم ماتَ ابداً و لا تَقُم عَلی قبرِهِ إنَّهُم کَفَرُوا بِالله وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُم فاسِقُون».[76] مطابق مفاد آن، رسول خداn از نماز میت گزاردن، و به طور کلی هر گونه دعا و استغفارکردن، و ایستادن بر سر قبر منافقان نهی شد.[77]
این حکمِ نهی، در ادامه آیه، تعلیل میشود به اینکه آنان کفر ورزیدند و فاسق شدند و در حال کفر و فسق خود مردهاند. البته این تعلیل در هر جا که گفتوگو از لغویت استغفار به میان آمده مطرح شده است؛[xxvi] بنابراین طلب مغفرت و حضور و ایستادن بر قبور غیرمؤمنان به خدا، به سبب احاطه و استیلای کفر و فقد ایمان به خدا که در دل داشتهاند، ممنوع است. پس زیارت قبور غیر مسلمانان، اعم از کافران و مشرکان، مشروع نیست.
ماوردی[78] (متوفای 450 ه.ق.)، فخرالدین طریحی[79] (متوفای 1087 ه.ق.) و شهابالدین آلوسی[80] (متوفای 1270 ه.ق.) با استناد به آیه مذکور، بر جایزنبودن زیارت قبور غیرمسلمانان حکم کردهاند.
اشکال
آنچه از آیه فوق به دست میآید آن است که فقره «و لا تَقُم عَلی قبرِهِ» عطف بر «وَ لا تُصَلِّ عَلی أحَدٍ مِنهُم ماتَ ابداً» بوده و چون قیود در معطوف علیه بر معطوف وارد میشود، پس این فقره در تقدیر چنین است: «ولا تَقُم علی قَبرِ أحَدٍ منهم أبداً»، و مقصود فقط قیام در هنگام دفن نیست، بلکه عموم قیام و وقوف بر قبر، چه هنگام دفن و چه پس از آن، به عنوان زیارت، مراد خواهد بود. منتها روشن است که مقصود از ایستادن بر قبر، مطلق ایستادن و حضور بر سر قبر نیست، بلکه مقصود، حضور بر مقبره و ایستادن به قصد احترامگذاشتن و طلب رحمت و مغفرت برای صاحب قبر است.
به عبارت دیگر، زیارت قبور و حضور بر مَقبره غیرمسلمانان از دو منظر شایسته دقت و تأمل است؛ یکی انتفاع زائر از زیارت مقابر با یادآوری مرگ و قیامت و به منظور عبرتگیری و پندآموزی؛ و دیگری نفع میت با احسان زائر در قالب دعا و استغفار برای او. آیه مذکور در صدد نهی از زیارت قبور از منظر دوم و هَدم شخصیتِ مُنافق و کافر است و اصلاً نگاهی به زیارت قبور بنا بر منظر اول ندارد.
شمسالدین مقدسی رامینی[81] (متوفای 763 ه.ق.)، أبو إسحاق ابن مفلح[82] (متوفای 884 ه.ق.)، ابنحجر عسقلانی[83] (متوفای 973 ه.ق.)، عظیمآبادی[84] (متوفای 1329 ه.ق.) و محمد ناصرالدین آلبانی[85] (متوفای 1420 ه.ق.) بر این نکته تصریح کردهاند.
شایان ذکر است که چنانچه در منظر عرف و عقلا، نفسِ حضور و ایستادن شخص مسلمان بر سر قبر غیرمسلمان نوعی احترام به صاحب قبر محسوب شود، هر چند حاوی دعا و استغفار برای صاحب آن قبر هم نباشد، این زیارت و بازدید از قبور غیرمسلمانان نیز به حکم آیه مذکور مشروع نخواهد بود. چه اینکه مدلول آیه، نهی از زیارتی است که حاوی نوعی احترام به صاحب قبر باشد که این احترام ممکن است با ادای نماز، و دعا و استغفار برای او محقق شود یا با ایستادن و ادای ادب به صاحب قبر. بنابراین، قصد تعیین قبری از قبور غیرمسلمانان برای زیارت و ایستادن بر سر قبر او به نحوی که در منظر مردمان نوعی تکریم و احترام تلقی شود، مشروع نخواهد بود.
نتیجه
واکاوی دلایل موجود در این مسئله نشان میدهد که در تقابل بین شاخصهای مطلوب و نامطلوب در زیارت قبور غیرمسلمانان، میتوان به مطلوبیت آن حکم کرد. نمونه شاخصهای مطلوب آن، همان عبرتگیری و پندآموزی از فرجام آنان با همه قدرت و اموال خود است، که برخی آیات قرآن کریم نیز بر مطلوبیت این شاخص دلالت دارد. پس زیارت قبور غیرمسلمانان (اعم از کافران و مشرکان) همچون مقابر فراعنه در مصر و اقوام هود و صالح در عربستان، چون موجبات عبرتگیری و پندآموزی را فراهم میکند، شارع به آن اهتمام داشته است. البته چنانچه زیارت قبور آنان به منظور تفرّج و بازدید از ظواهر معماری و قدمت تاریخی و خالی از توجّه به معاد و عِبرتگیری باشد یا با نوعی احترام و ادب یا اعتباربخشی به نمادهای کفر و فسق و ترویج عقاید و مذاهب صاحبان قبر همراه شود، شاخص مطلوبیت را از دست میدهد و ادله، آن را نهی میکند.
پینوشتها
[1]. مقری فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج2، ص260؛ طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، 1416، ج3، ص320.
[2]. برای نمونه نک.: روم: 9 و 42؛ فاطر: 44؛ غافر: 21 و 82؛ محمد: 10؛ أنعام: 11؛ نمل: 69.
[3]. ابنماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج1، ص501، باب ما جاء فی زیارة قبور المشرکین.
[4]. نسائی، احمد ابن علی، السنن الکبری، ج4، کتاب الجنائز، ص90، باب زیارة قبر المشرک.
[5]. ابن إسماعیل کنانی، أحمد بن أبی بکر، مصباح الزجاجة فی زوائد ابن ماجه، ج2، ص43، باب زیارة قبور المشرکین، ذیل رقم 570.
[20]. نهجالبلاغه، خطبه 82؛ همچنین نک.: مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج75، ص19، تتمه باب 15، مواعظ امیرالمؤمنانj؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج2، ص51، باب صفة الایمان، ح1؛ ابنطاووس، علی ابن موسی، الاقبال، ج1، ص155، باب 20 از ابواب احکام ماه مبارک رمضان.
[23]. بیهقی، أحمد بن الحسین، سنن الکبری، باب الرخصة فی الأوعیه بعد النهی، ج8، ص311، ح17263، گزارش از بریدة؛ بزار، أحمد بن عمرو، مسند البزار، ج2، ص352، ح7366، گزارش از أنس؛ طبرانی، سلیمان بن أحمد، معجم الأوسط، ج4، ص68، ح3632، گزارش از عایشه.
[24]. ابنحنبل، أحمد، مسند، ج1، ص145، ح1235؛ ابن أبی شیبه، المصنف فی الأحادیث والآثار، باب من رخص فی زیارة القبور، ج3، ص342، ح11928، گزارش از امام علیj. همچنین در منابع روایی مذهب جعفری نک.: صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج2، ص432، ح1.
[25]. أبی داود، سنن ابی داود، فی زیارة القبور، ج9، ص44، ح2816؛ بیهقی، أحمد بن الحسین، سنن الکبری، باب الرخصة فی الأکل الحوم الضحایا، ج9، ص292، ح18996؛ گزارش از بریدة. برای اطلاع بیشتر از گزارشهای دیگر بریدة بن حصیب، نک.: دارقطنی، علی بن عمر، سننالدارالقطنی، کتاب الأشربة و غیرها، ج4، ص259، ح69؛ نسائی، احمد ابن شعیب، سنن النسائی الکبری، باب الاذن فی کل منها و لا إستثناء فیها، ج3، ص225، ح5162؛ بزار، احمد ابن عمرو، مسند البزار، ج2، ص137، ح4373؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج10، ص441، و ج63، ص498.
[26]. ابنحنبل، أحمد، مسند، ج3، ص38، ح11347؛ بیهقی، أحمد بن الحسین، سنن الکبری، ج4، باب زیارة القبور، ص77، ح6988؛ گزارش از أبوسعید خدری.
[27]. طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، ج23، ص278، ح602؛ گزارش از امسلمه.
[28]. ابنحنبل، احمد، مسند، ج3، ص237، ح13512؛ الموصلی التمیمی (أبی یعلی) أحمد بن علی، مسند أبییعلی، ج6، ص373، ح3707؛ دقاق، محمد بن عبدالواحد بن محمد، مجلس إملاء فی رؤیة الله تبارک و تعالی، ص153، ح351؛ بیهقی، أحمد بن الحسین، شعب الایمان، فصل فی زیارة القبور، ج7، ص15، ح9289؛ گزارش از انس.
[29]. حاکم نیشابوری، محمد بن عبد الله، المستدرک علی الصحیحین، ج1، کتاب الجنائز، ص531، ح1388؛ گزارش از انس.
[30]. بغدادی، احمد بن علی خطیب، تاریخ بغداد، ج14، ص228، رقم 7529؛ گزارش از عایشه.
[31]. طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الأوسط، ج5، ص243، ح5209؛ گزارش از عایشه.
[32]. ابن ماجه، محمد ابن یزید، سنن ابن ماجه، ج5، ص45، باب ما جاء فی زیارة القبور، ح1560؛ بیهقی، أحمد بن الحسین، سنن الکبری، باب زیارة القبور، ج4، ص77، ح6989؛ همو، شعب الایمان، ج7، ص17، ح9288؛ گزارش از ابنمسعود.
[33]. ابن تیمیه، أحمد بن عبد الحلیم، الفتاوی الکبری، ج3، ص50.
[34]. ابن عبد الهادی الحنبلی، محمد بن أحمد، الصارم المنکی فی الرد علی السبکی، ص324.
[35]. نک.: العجیلی، سلیمان بن عمر ابن منصور، حاشیة الجمل علی المنهج لشیخ الاسلام زکریا الأنصاری، ج4، ص44.
[36]. ابن مفلح حنبلی، إبراهیم بن محمد، المبدع شرح المقنع، ج2، ص256.
[37]. مناوی، محمد عبد الرؤوف، فیض القدیر، ج5، ص55، رقم 6430.
[38]. محمد بن عبدالوهاب، مختصر الانصاف والشرح الکبیر، کتاب الجنائز، ص225.
[39]. عظیمآبادی، محمد شمس الحق، عون المعبود شرح سنن أبی داود، ج9، ص55.
[40]. آلبانی، محمد ناصرالدین، احکام الجنائز، ص18، ذیل رقم 121.
[41]. ابن ابی شیبه، المُصنف فی الأحادیث والآثار، ج3، باب من رخص فی زیارة القبور، ص343، ح11929.
[51]. ابن تیمیه، احمد ابن عبدالحلیم، الفتاوی الکبری، ج1، ص166.
[52]. ابن عبد الهادی الحنبلی، محمد بن أحمد، الصارم المنکی فی الرد علی السبکی، ص324.
[53]. حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۲۷۶؛ نووی، یحیی ابن شرف، شرح المقاصد، ج۵، ص۶۱.
[54]. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۵؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۲۰۶.
[55]. قرطبی، محمد ابن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۳، ص۱۴۴.
[56]. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۱۷۳.
[57]. نک.: سید علی خان، ابوطالب و بنوه، ص219؛ نجفی طبسی، محمدرضا، منیة الراغب، ص56.
[58]. نک.: عجلونی جراحی، إسماعیل بن محمد، کشف الخفاء، ج1، ص62؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظمn، ج1، ص150-154؛ ناصف، شیخ منصور علی، التاج الجامع للأصول، ج1، ص382.
[59]. سیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر، الدر المنثور، ج5، ص98.
[61]. نک.: مفید، محمد بن محمد بن النعمان، اوائل المقالات فی المذاهب والمختارات، ص۴۶؛ سیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر، الدّر المنثور، ج3، ص294 و ج۵، ص۹۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۵، ص۷ و ج15، ص188.
[69]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج6، ص86؛ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج12، ص78، ج14، ص57؛ غزی، محمد بن محمد، الاتقان ما یحسن من الأخبار الدائرة علی الألسن، ج2، ص374.
[77]. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج5، ص272؛ زمخشری، محمود بن عمرو بن أحمد، الکشاف من حقائق غوامض التنزیل، ج2، ص298؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن الکریم، ج4، ص169؛ ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج2، ص286.
[78]. ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی، فتح الباری، ج3، ص150؛ رملی، محمد بن أبی العباس، نهایة المحتاج إلی شرح المنهاج، ج3، ص36.
[80]. آلوسی، نعمان بن محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ذیل آیه شریفه «وَلَا تَقُمْ عَلَی قَبْرِهِ» (توبه: 84).
[81]. المقدسی رامینی، محمد ابن احمد، کتاب الفروع، ج3، ص412.
[82]. ابن مفلح حنبلی، إبراهیم بن محمد، المبدع شرح المقنع، ج2، ص256.
[83]. ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج3، ص150.
[84]. عظیمآبادی، أبو الطیب محمد شمس الحق، عون المعبود شرح سنن أبی داود، ج9، ص55.
[85]. آلبانی، محمد ناصر الدین، احکام الجنائز، ص18، ذیل رقم 121.
[i]. «قال النووی و بالجواز قطع الجمهور و قال صاحب الحاوی لا تجوز زیارة قبر الکافر و هو غلط انتهی»؛ ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی، فتح الباری، ج3، ص150.
[ii]. «أما قبور الکفار تجوز علی الأصح نعم إن کانت الزیادة بقصد الاعتبار و تذکر الموت فهی مندوبة مطلقاً فیستوی فیها جمیع القبور کما قاله السبکی و غیره»؛ العجیلی، سلیمان بن عمر ابن منصور، حاشیة الجمل علی المنهج لشیخ الاسلام زکریا الأنصاری، ج4، ص44.
[iii]. «أما زیارة قبور الکفار فمباحة»؛ انصاری السنیکی، زین الدین أبویحیی زکریا بن محمد، فتح الوهاب بشرح منهج الطلاب، ج1، ص176.
[iv]. «واستُدل به علی جواز زیارة القبور ... سواء کان المزور مسلماً أو کافرا لعدم الاستفصال فی ذلک»؛ ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی، فتح الباری، ج3، ص150.
[v]. «فَلَا تُسَنُّ زِیارَةُ الْکافِرِ بَلْ تُبَاحُ ... أَمَّا قُبُورُ الْکفَّارِ فَلَا ینْدَبُ زیارتها وَ تَجُوزُ عَلَی الْأَصَحِّ»؛ ابن حجر هیثمی، أحمد بن محمد بن علی، تحفة المحتاج فی شرح المنهاج، ج11، فصل فی الدفن و ما یتبعه، ص411-412.
[vi]. «أما قبور الکفار فزیارتها مباحة»؛ خطیب شربینی، محمد بن احمد، مغنی المحتاج إلی معرفة معانی ألفاظ المنهاج، ج1، ص365؛ و «و یجوز للمسلم زیارة قبر قریبه الکافر عند الأکثرین»؛ همان، ج1، ص369.
[vii]. «أما زیارة قبور الکفار فمباحة»؛ رملی، محمد بن أبی العباس، نهایة المحتاج إلی شرح المنهاج، ج3، ص36.
[viii]. «قد أذن النبیn فی زیارتها بعد النهی و علله بأنها تذکر الموت والدار الآخرة و أذن إذنا عاما فی زیارة قبر المسلم والکافر»؛ مناوی، محمد عبد الرؤوف، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج5، ص55، رقم 6430.
[ix]. «أما زیارة قبور الکفار فمباحة»؛ بجیرمی الشافعی، سلیمان بن محمد بن عمر، تحفة الحبیب علی شرح الخطیب، ج2، ص572.
[x]. «وَ لِهَذَا تَجُوزُ زِیارَةُ قُبُورِ الْمُشْرِکینَ لِهَذِهِ الْعِلَّةِ»؛ ابن تیمیه، احمد ابن عبدالحلیم، الفتاوی الکبری، ج3، ص50.
[xi]. «و أما زیارة قبر الکافر فرخص فیه لأجل تذکار الآخرة»؛ ابن عبد الهادی الحنبلی، محمد بن أحمد، الصارم المنکی فی الرد علی السبکی، ص324.
[xii]. قَالَ صَاحِبُ الْمُحَرَّرِ وَ غَیرُهُ: تَجُوزُ زِیارَةُ قَبْرِ الْمُشْرِک وَالْوُقُوفُ ... وَ قَالَ شَیخُنَا: تَجُوزُ زِیارَتُهُ لِلِاعْتِبَارِ»؛ المقدسی رامینی، محمد ابن احمد، کتاب الفروع، ج3، ص411.
[xiii]. «و یجوز زیارة قبر المشرک والوقوف لزیارته لما سبق ذکره المجد و جوزه حفیده للاعتبار»؛ ابن مفلح حنبلی، إبراهیم بن محمد، المبدع شرح المقنع، ج2، ص256.
[xiv]. «یجُوزُ للمسلم زِیارَةُ قَبْرِ الْکافِرِ قَالَهُ الْمَجْدُ وَ غَیرُهُ»؛ مرداوی، علی بن سلیمان، الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف، ج2، فوائد، ص562.
[xv]. «و یجوز زیارة قبر الکافر للاعتبار»؛ محمد بن عبدالوهاب، مختصر الانصاف والشرح الکبیر، کتاب الجنائز، ص225.
[xvi]. «وَ ذِکر الْمَوْت یزْهِد فِی الدُّنْیا وَ یرَغِّب فِی الْعُقْبَی فِیهِ جَوَاز زِیارَة قُبُور الْمُشْرِکینَ، وَالنَّهْی عَنْ الِاسْتِغْفَار لِلْکفَّارِ»؛ عظیمآبادی، أبو الطیب محمد شمس الحق، عون المعبود شرح سنن أبی داود، ج9، ص55.
[xvii]. «و یجوز زیارة قبر من مات علی غیر الاسلام للعبرة فقط»؛ آلبانی، محمد ناصر الدین، احکام الجنائز، ص18، ذیل رقم 121.
[xviii]. «قال صاحب الحاوی لا تجوز زیارة قبر الکافر»؛ ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی، فتح الباری، ج3، ص150؛ و «أما زیارة قبور الکفار فمباحة خلافا للماوردی فی تحریمها»؛ رملی، محمد بن أبی العباس، نهایة المحتاج إلی شرح المنهاج، ج3، ص36.
[xix]. «والاحتیاط عندی عدم زیارة قبور الکفار»؛ آلوسی، نعمان بن محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ذیل آیه شریفه «وَ لَا تَقُمْ عَلَی قَبْرِهِ» (توبه: 84).
[xxi]. این معنا بنا بر یکی از دو احتمال معنایی است؛ یکی رفتن به قبرستان و شمارش اموات برای تفاخر؛ و دیگری کنایه از مرگ و انتقال به قبر؛ نیز نک.: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص812؛ فیض کاشانی، محمد، تفسیر الصافی، ج5، ص368؛ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص351؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج30، ص362.
[xxiii]. «کنت نهیتکم عن زیارة القبور ألا فزوروها»؛ ابنحنبل، احمد، مسند، ج5، ص361، ح23102 و ج3، ص342، ح11926؛ ابی داود السِّجِسْتانی، سلیمان بن الأشعث، سنن، فی زیارة القبور، ج9، ص44، ح2816؛ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، باب ما جاء فی الرخصة فی زیارة القبور، ج4، ص210، ح974؛ بیهقی، أحمد بن الحسین، سنن البیهقی الکبری، باب الرخصة فی الأوعیة بعد النهی، ج8، ص311، ح17263؛ همان، باب الرخصة فی الأکل الحوم الضحایا، ج9، ص292، ح18996؛ طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الأوسط، ج6، ص274، ح6398.
[xxiv]. مشروعیت یا مطلوبیت بستگی به مبانی فقهای مذاهب اسلامی در تبیین مفاد امر بعد از حظر است. نک.: سید مرتضی، علی بن حسین، الذریعة الی اصول الشریعة، ج1، ص73؛ شیرازی، إبراهیم بن علی، اللمع فی أصول الفقه، ص48.
[xxv]. «و [نیز] حرکت تو را در میان سجدهکنندگان [مینگرد]»؛ شعراء: 216.
آلبانی، محمد ناصر الدین بن الحاج نوح بن نجاتی بن آدم (1406/1986). أحکام الجنائز، بیجا: المکتب الاسلامی، الطبعة الرابعة.
آلوسی، نعمان بن محمود بن عبد الله (بیتا). روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، محقق: علی عبد الباری عطیه، بیروت: دار الکتب العلمیة.
ابن أبی شیبه، أبو بکر عبد الله بن محمد (1409). المصنف فی الأحادیث والآثار، محقق: کمال یوسف الحوت، الریاض: مکتبة الرشد.
ابن إسماعیل کنانی، أحمد بن أبی بکر (1403). مصباح الزجاجة فی زوائد ابن ماجه، تحقیق: محمد المنتقی الکشناوی، بیروت: دار العربیة.
ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی (بیتا). علل الشرائع، قم: مکتبة الداوری.
ابن تیمیه الحرانی، تقی الدین أحمد بن عبد الحلیم (1408/1987). الفتاوی الکبری، المحقق: محمد عبد القادر عطا، مصطفی عبد القادر عطا، بیجا: دار الکتب العلمیة.
ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی بن محمد (1422). زاد المسیر فی علم التفسیر، محقق: عبد الرزاق المهدی، بیروت: دار الکتاب العربی.
ابن حبان، محمد (1993). صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، بیروت: مؤسسة الرسالة، الطبعة الثانیة.
ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی (1379). فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت: دار المعرفة.
ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی (1407). فتح الباری شرح صحیح البخاری، قاهره: دار الریان للتراث.
ابن حجر هیثمی، أحمد بن محمد بن علی (بیتا). تحفة المحتاج فی شرح المنهاج، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
ابن حنبل، أحمد بن محمد (1420/1999). مسند الامام أحمد بن حنبل، محقق: شعیب الأرنؤوط و آخرون، بیروت: مؤسسة الرسالة، الطبعة الثانیة.
ابن طاووس، علی بن موسی (1376). الاقبال بالأعمال الحسنة، محقق: جواد قیومی اصفهانی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
ابن عبد البر، یوسف بن عبد الله بن محمد (1400/1980). الکافی فی فقه أهل المدینة المالکی، محقق: محمد محمد أحید ولد مادیک الموریتانی، الریاض: مکتبة الریاض الحدیثة، الطبعة الثانیة.
ابن عبد البر، یوسف بن عبد الله بن محمد (2000). الاستذکار الجامع لمذاهب فقهاء الأمصار، محقق: سالم محمد عطا و محمد علی معوض، بیروت: دار الکتب العلمیة.
ابن عبد الهادی الحنبلی، محمد بن أحمد (1424/2003). الصَّارِمُ المُنْکی فی الرَّدِّ عَلَی السُّبْکی، محقق: عقیل بن محمد بن زید المقطری الیمانی، بیروت: مؤسسة الریان.
ابن کثیر الدمشقی، عماد الدین إسماعیل بن عمر (1420). تفسیر القرآن الکریم [تفسیر ابن کثیر]، محقق: سامی بن محمد السلامة، بیجا: دار طیبة.
ابن مفلح حنبلی، إبراهیم بن محمد بن عبد الله بن محمد (1404). النکت والفوائد السنیة علی مشکل المحرر لمجد الدین ابن تیمیة، الریاض: مکتبة المعارف، الطبعة الثانیة.
ابن مفلح حنبلی، إبراهیم بن محمد بن عبد الله بن محمد (1418/1997). المبدع شرح المقنع، بیروت: دار الکتب العلمیة.
ابن مفلح حنبلی، إبراهیم بن محمد بن عبد الله بن محمد (1423/2003). المبدع شرح المقنع، الریاض: دار عالم الکتب.
ابی داود السِّجِسْتانی، سلیمان بن الأشعث بن إسحاق (1430/2009). سنن ابی داود، محقق: شعَیب الأرنؤوط و محَمَّد کامِل قره بللی، بیجا: دار الرسالة العالمیة.
ابی داود السِّجِسْتانی، سلیمان بن الأشعث بن إسحاق (بیتا). سنن ابی داود، بیروت: دار الکتاب العربی.
انصاری السنیکی، زین الدین أبویحیی زکریا بن محمد بن أحمد بن زکریا (1418). فتح الوهاب بشرح منهج الطلاب، بیروت: دار الکتب العلمیة.
بجیرمی الشافعی، سلیمان بن محمد بن عمر (1417/1996). تحفة الحبیب علی شرح الخطیب [البجیرمی علی الخطیب]، بیروت: دار الکتب العلمیة.
بزار، أبو بکر أحمد بن عمرو (1988-2009). مسند البزار [البحر الزخار مسند البزار]، محقق: محفوظ الرحمن زین الله، (حقق الأجزاء من 1 إلی 9) و عادل بن سعد (حقق الأجزاء من 10 إلی 17) و صبری عبد الخالق الشافعی (حقق الجزء 18)، المدینة المنورة: مکتبة العلوم والحکم.
بغدادی، احمد بن علی خطیب (1417-1997). تاریخ بغداد أو مدینة السلام، بیروت: دار الکتب العلمیة.
بیهقی، أحمد بن الحسین (1414/1994). سنن الکبری للبیهقی، محقق: محمد عبد القادر عطا، مکة المکرمة: مکتبة دار الباز.
بیهقی، أحمد بن الحسین (1421). شعب الایمان، محقق: أبوهاجر محمد السعید بن بسیونی زغلول، بیروت: دار الکتب العلمیة.
بیهقی، أحمد بن الحسین (1424/2003). سنن الکبری للبیهقی، بیروت: دار الکتب العلمیة، الطبعة الثالثة.
ترمذی، محمد بن عیسی (1403/1983). سنن الترمذی [الجامع الصحیح سنن الترمذی]، محقق: أحمد محمد شاکر و آخرون، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، الطبعة الثانیة.
تمیمی مغربی، نعمان بن محمد (بیتا). تأویل الدعائم: تربیة المؤمنین بالتوفیق علی حدود باطن علم الدین، محقق: محمد حسن اعظمی، القاهرة: دار المعارف.
حاکم نیشابوری، محمد بن عبد الله (1411/1990). المستدرک علی الصحیحین، محقق: مصطفی عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة.
حلی، حسن بن یوسف (بیتا). کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، مصحح: حسن حسنزاده آملی، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
الحمیری المعافری، عبد الملک بن هشام (بیتا). السیرة النبویة، محقق: مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبد الحفیظ شلبی، بیروت: دار المعرفة.
حنفی کاسانی، علاء الدین أبوبکر بن مسعود بن أحمد (1406/1986). بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، بیروت: دار الکتب العلمیة، الطبعة الثانیة.
خطیب شربینی، محمد بن احمد (1377). مغنی المحتاج إلی معرفة معانی ألفاظ المنهاج، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
خطیب شربینی، محمد بن احمد (بیتا). مغنی المحتاج إلی معرفة معانی ألفاظ المنهاج، بیروت: دار الفکر.
دارقطنی، علی بن عمر بن أحمد (1424/2004). سنن الدارقطنی، محقق: شعیب الارنؤوط و آخرون، بیروت: مؤسسة الرسالة.
دقاق، محمد بن عبدالواحد بن محمد (1997). مجلس إملاء فی رؤیة الله تبارک و تعالی، محقق: حاتم بن عارف العونی، الریاض: مکتبة الرشد.
الرازی الحنفی، أبو العباس بدر الدین أحمد بن محمد بن أحمد المظفر ابن المختار (بیتا). حجج القرآن، بیروت: مؤسسة الرسالة.
رملی [شافعی الصغیر]، محمد بن أبی العباس أحمد بن حمزة ابن شهاب الدین (1404/1984). نهایة المحتاج إلی شرح المنهاج، بیروت: دار الفکر للطباعة.
زمخشری، محمود بن عمرو بن أحمد (1419/1998). الکشاف من حقائق غوامض التنزیل، بیروت: دار الکتب العلمیة.
سبحانی، جعفر (بیتا). مفاهیم القرآن، قم: مؤسسة الامام الصادق.
سرخسی، أبو بکر محمد بن أبی سهل (1421/2000). المبسوط، محقق: خلیل محیی الدین المیس، بیروت: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع.
سید علی خان (1969). ابوطالب و بنوه، النجف: مطبعة الاداب.
سید مرتضی (علم الهدی)، علی بن حسین (1376). الذریعة الی أصول الشریعة، مصحح: ابوالقاسم گرجی، تهران: نشر دانشگاه تهران.
سیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (1993). الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت: دار الفکر.
شیرازی، أبو اسحاق إبراهیم بن علی بن یوسف (1424/2003). اللمع فی أصول الفقه، بیروت: دار الکتب العلمیة، الطبعة الثانیة.
طباطبایی، سید محمد حسین (1417). المیزان فی تفسیر القرآن، قم: انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ پنجم.
طبرانی، أبو القاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب بن مطیر (1415). المعجم الأوسط، محقق: طارق بن عوض الله بن محمد و عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، القاهرة: نشر الحرمین.
طبرانی، أبو القاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب بن مطیر (بیتا). المعجم الکبیر، محقق: حمدی عبد المجید السلفی، بیجا: مکتبة ابن تیمیة.
طبرسی، ابوعلی فضل بن الحسن (بیتا). مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران: ناصر خسرو.
طبری، أبو جعفر محمد بن جریر (1420/2000). جامع البیان فی تأویل القرآن [تفسیر طبری]، محقق: أحمد محمد شاکر، بیروت: مؤسسة الرسالة.
طریحی، الشیخ فخر الدین بن محمد (1416). مجمع البحرین، تهران: کتابفروشی مرتضوی.
طریحی، الشیخ فخر الدین بن محمد (1953). تفسیر غریب القرآن الکریم، محقق: محمد کاظم الطریحی، قم: نشر زاهدی.
طوسی، محمد بن الحسن (بیتا). التبیان فی تفسیر القرآن الکریم، محقق: احمد حبیب عاملی، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
عاملی، سید جعفر مرتضی (بیتا). الصحیح من سیرة النبی الأعظمn، قم: مؤسسه علمی-فرهنگی دار الحدیث.
عبدری، أبو عبد الله محمد بن یوسف بن أبی القاسم (1398). التاج والاکلیل لمختصر خلیل، بیروت: دار الفکر.
عجلونی جراحی، إسماعیل بن محمد (1420). کشف الخفاء و مزیل الألباس، بیجا: مکتبة العصریة.
العجیلی، سلیمان بن عمر ابن منصور (بیتا). حاشیة الجمل علی المنهج لشیخ الاسلام زکریا الأنصاری [فتوحات الوهاب بتوضیح شرح منهج الطلاب المعروف بحاشیة الجمل]، بیروت: دار الفکر.
عظیمآبادی، أبو الطیب محمد شمس الحق (1388/1968). عون المعبود شرح سنن أبی داود، محقق: عبد الرحمن محمد عثمان، المدینة المنورة: المکتبة السلفیة، الطبعة الثانیة.
عظیمآبادی، أبو الطیب محمد شمس الحق (1415). عون المعبود شرح سنن أبی داود، بیروت: دار الکتب العلمیة، الطبعة الثانیة.
عینی حنفی، بدرالدین (بیتا). عمدة القاری شرح صحیح البخاری، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
غزی، محمد بن محمد (1415/1995). الاتقان ما یحسن من الأخبار الدائرة علی الألسن، محقق: خلیل بن محمد العربی، القاهرة: الفاروق الحدیثة للطباعة والنشر.
فاکهی المکی، محمد بن إسحاق بن العباس (1414). أخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، محقق: عبد الملک عبد الله دهیش، بیروت: دار خضر، الطبعة الثانیة.
فخر رازی، محمد بن عمر (1420). التفسیر الکبیر [مفاتیح الغیب]، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، الطبعة الثالثة.
فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی (بیتا). تفسیر الصافی، تهران: مکتبة الصدر.
قرطبی، أبوعبدالله محمد بن أحمد بن أبی بکر بن فرح (1384/1964). الجامع لأحکام القرآن [تفسیر القرطبی]، محقق: أحمد البردونی و إبراهیم أطفیش، القاهرة: دار الکتب المصریة، الطبعة الثانیة.
القزوینی (ابن ماجه)، أبو عبد الله محمد بن یزید (1430/2009). سنن ابن ماجه، محقق: شعیب الأرنؤوط و غیره، بیجا: دار الرسالة العالمیة.
القزوینی (ابن ماجه)، أبو عبد الله محمد بن یزید (بیتا). سنن ابن ماجه، محقق: محمد فؤاد عبد الباقی، بیجا: دار إحیاء الکتب العربیة.
القشیری النیسابوری، أبو الحسن مسلم ابن الحجاج (بیتا). صحیح مسلم، محقق: محمد فؤاد عبد الباقی الناشر، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
کاشانی، ملا فتح الله بن شکر الله (1366). منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، تهران: کتابفروشی اسلامیه.
کلینی، ابو جعفر محمد بن یعقوب (1407). الکافی، محقق: علیاکبر غفاری، تهران: دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم.
مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی (1403). بحار الأنوار، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، الطبعة الثانیة.
محمد بن عبدالوهاب (بیتا). مختصر الانصاف والشرح الکبیر (مطبوع ضمن مجموعة مؤلفات الشیخ محمد بن عبد الوهاب، الجزء الثانی)، المحقق: عبد العزیز بن زید الرومی و غیره، بیجا: موقع مکتبة المدینة الرقمیة.
مرداوی، علاء الدین أبو الحسن علی بن سلیمان (1419). الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الامام أحمد بن حنبل، تحقیق: محمد حامد الفقی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان (بیتا). اوائل المقالاتفی المذاهب والمختارات، محقق: ابراهیم الانصاری، بیجا: نشر المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید.
المقدسی رامینی، شمس الدین محمد ابن احمد (1424/2003). کتاب الفروع (و معه تصحیح الفروع لعلاء الدین علی بن سلیمان المرداوی)، محقق: عبد الله بن عبد المحسن الترکی، بیجا: مؤسسة الرسالة.
مقدسی، عبد الرحمن بن إبراهیم بن أحمد (1426/2005). العدة شرح العمدة الفقه، محقق: صلاح بن محمد عویضة، بیجا: دار الکتب العلمیة، الطبعة الثانیة.
مقری فیومی، احمد بن محمد (بیتا). المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، قم: منشورات دار الرضی.
مناوی، محمد عبد الرؤوف (1356). فیض القدیر شرح الجامع الصغیر من أحادیث البشیر النذیر، مصر: المکتبة التجاریة الکبری.
مناوی، محمد عبد الرؤوف (1415/1994). فیض القدیر شرح الجامع الصغیر من أحادیث البشیر النذیر، بیروت: دار الکتب العلمیة.
الموصلی التمیمی، أبی یعلی أحمد بن علی بن المثنی (1404/1984). مسند أبی یعلی، محقق: حسین سلیم أسد، دمشق: دار المأمون للتراث.
ناصف، شیخ منصور علی (بیتا). التاج الجامع للأصول فی أحادیث الرسولn، بیروت: دار الجیل.
نسائی، احمد ابن علی (1411). السنن الکبری، بیروت: دار الکتب العلمیة.
نووی، أبو زکریا محیی الدین یحیی بن شرف (1392). شرح النووی علی صحیح المسلم [المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج]، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، الطبعة الثانیة.
نووی، أبو زکریا محیی الدین یحیی بن شرف (بیتا). شرح المقاصد، محقق: محمد الحجار، بیجا: دار البشائر الاسلامیة.
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (1358). تاریخ یعقوبی، محقق: عبد الأمیر مَهنّا، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.